یگانهیگانه، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

یگانه عزیزم

ادامه سفر شمال

1391/4/26 9:12
نویسنده : مامان یگانه
1,648 بازدید
اشتراک گذاری

يگانه عزيزم

بقيه عكسهاي شمالمون توي ادامه مطلبه

اينم بعد از ظهر دوشنبه

چايي خوردن

 

چايي خوردن

بعدشم كه رفتيم لب ساحل 

اينجا هم دخترم داره شام ميخوره

شام

 

شام

بعد شام هم مسواك

درضمن عروسکشو داشته باشین کجایه!!

مسواك

بعد هم تلويزيزن رو خاموش ميكنه كه بريم بخوابيم.

نظم رو دارين فقط!!!

خاموش كردن تلويزيون

سه شنبه

اول چندتا عكس گرفتيم

يگانه عزيزم

يگانه عزيزم

بعد رفتيم بازار، از جلوي پارك لاله فريدونكنار رد شديم، گفتيم يكسر هم بريم اونجا. آخه سال گذشته هم رفته بوديم اونجا و چندتايي پرنده و ... داشت كه گفتيم به يگانه نشون بديم.

پارك لاله

پارك لاله

پارك لاله

پارك ساحلي بود

يگانه عزيزم

براي نهار رفتيم جنگل نور. يك كم توش گشتيم تا يك جاي دنج براي نشستن پيدا كرديم همينكه سفره رو انداختيم و يك كم خورديم بارون گرفت اولش نم نم هرچي گفتيم خدايا باهات شوخي نداريم كه.. فايده اي نداشت مامانم سريع غذاشو خوردو  يگانه رو برداشت رفت تو ماشين بقيه هم وسايل ها رو جمع كردن اما من با خيالي نسبتا راحت غذامو خوردم.آخرش ديگه قشنگ من خيس شدم 

جنگل نور

اينجا ديگه زير بارونيم. بعد از نهار كه سوار ماشين شديم كه دور بزنيم. چون ديگه نميشد بشينيم. اينجا نگه داشتيم كه عكس بگيريم

جنگل نور

من كه جنگل نور رو دوست دارم و به نظرم خيلي قشنگه حتي از جنگل سي سنگان

جنگل نور

همین جوری که با ماشین میگشتیم از توي جنگل خارج شدیم و به یک جاده خوردیم. از روی نقشه فهمیدیم که این جاده به چمستان میخوره و از اونجا به آمل. یعنی از یک راه دیگه میرسیدیم به سرخرود. جاده اش  قشنگ و خلوت بود. بین راه به یک امامزاده هم رسیدیم

امامزاده بلال

از آمل هم مربا و كلوچه خريديم و وقتي برگشتيم دوباره رفتيم ساحل. هوا يك كم سرد بود و باد ميومد.

يگانه جون

دخترم داره سيتي ميخوره

يگانه جون در حال سيتي خوردن

سه شنبه تصميم گرفتيم بريم ارتفاعات 2000- 3000 اطراف تنكابن. چون راه زيادبود صبح زود راه افتاديم

بين راه براي استراحت و تنفس كه پياده شديم، يك درختي بود كه ميوه ترشي داشت نميدونم چي بود. اينم قيافه ي يگانه است كه داره از اون ميوه ترش ميخوره

يگانه جون

توي ماشين هم بيكار نبود....

يگانه عزيزم

اينقدر قشنگ بود كه چند دفعه نگه داشتيم و پياده شديم

يگانه عزيزم 

بلاخره فرش انداختيم و يك جا نشستيم

ميخواستيم بلال درست كنيم كه يگانه جون هم كمك كرد

اول پوست ميكنه

بلال پوست كندن

حالا باد ميزنه

باد زدن بلالها

بعد از اين همه كار خوردنش ميچسبه!!

بلال خوردن

باچه اشتهايي هم ميخوره. قربونت برم!!

بلال خوردن

اينم طبيعت زيباي اونجا. خيلي جاي قشنگيه تاحالا 4-5 باري رفتم. اما يگانه دفعه دومش بود.

يگانه عزيزم

چون شب ميلاد امام زمان (عج) بود. موقع برگشتن يك مسجد آش ميدادن كه حسابي چسيد. البته موقع رفتنمون خيلي اصرار كردن كه بعد از ظهر بياين و آش بخورين.

توي راه هم تا به سرخرود رسيديم اينقدر شربت و شيريني خورديم. حاجت همشون ان شاا... روا!!

چهارشنبه صبح وسايلهامونو جمع كرديم و برگشتيم .

اينم از چهارمين شمال رفتنت يگانه نازنينم بلاخره تموم شد خانمي.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (10)

مامان سونیا
26 تیر 91 10:41
عزیم انشاالله همیشه به سفر خوش بگذره


ممنون
مامان سونیا
26 تیر 91 10:41
ممنون که بهمون سر زدی شما هم با افتخار لینک شدی


ممنون باعث افتخاره
مریم--------❤
26 تیر 91 13:38
در وب شکلک هالینک شدی گلم


لطف كردي
مامان سویل
26 تیر 91 14:41
چه دخمل ملوسییییییییی گلم امیدوارم سفر برات خوش گذشته باشه



ممنون
خاله نفیسه
26 تیر 91 17:41
الهه مامان یسنا
28 تیر 91 1:30
الهه مامان یسنا
28 تیر 91 2:11
سلام گلم. از الان باهاش کار کن . اشکالی نداره یه کم واسش زوده ولی خوبه که روزی یه ساعت باهاش کار کنی تا وقتی خواستی جدی باهاش کار کنی راحت تر قبول کنه


ممنون ماماني از راهنماييت
مامان رادین
1 مرداد 91 16:44
چه عکسای خوشگلی ایشالا همیشه به سفر وخوشی عزیزم


ممنون انشاا...
مامان رادین
1 مرداد 91 16:46
ای جاااانم نوش جونت خاله بلال هاااااا....واقعا زیباس


ممنون
زهرا از نی نی وبلاگ213
10 مرداد 91 6:49
سفر بخیر یگانه جون
عکسات خیلی نازه


مرسي