یگانهیگانه، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

یگانه عزیزم

پرورش هوش هيجاني کودک

1391/3/10 3:19
نویسنده : مامان یگانه
665 بازدید
اشتراک گذاری

پرورش هوش هيجاني کودک

 

کودکان موجب مي شوند که واژه"دمدمي مزاج" معناي جديدي پيدا کند. يک لحظه کودک شما پادشاه جهان است و با شادي و خوشحالي به اين سو و آن سو مي دود؛ کمي بعد مثل يک گاو نر خشمگين شده است، از روي نااميدي مطلق گريه مي کند و اسباب بازي هايش را به اين سو و آن سوي اتاق پرتاب مي کند. مانند بسياري ديگر از والدين ممکن است براي شما هم پيدا کردن راهي براي پاسخ دادن به احساسات و رفتارهاي کودک در اين لحظات سخت و دشوار، مشکل باشد.

متخصصان بر اين باورند که اين لحظات در اوايل دوران کودکي(زماني که او محدوديتهاي خود را در فرآيند رشد عاطفي اش تجربه مي کند) بهترين فرصتهايي هستند که شما مي توانيد از آنها استفاده کرده و به کودک خود آموزش دهيد که چگونه احساسات قدرتمند خود را مديريت کرده و خود را آرام کند. محيط امن خانواده بهترين جايي است که مي توان در آن اين درس هاي مهم زندگي را ياد داد و ياد گرفت. هنگامي که شما به کودک خود کمک مي کنيد تا احساسات تند و تيز خود مانند عصبانيت نااميدي يا آشفتگي ذهني را درک کرده و آن ها را مديريت کند در واقع به او کمک مي کنيد تا بهره هوش عاطفي يا هوش هيجاني در او افزايش پيدا کند. کودکي که بهره هوش عاطفي او بالاتر باشد قادر است ارتباط بهتري با احساسات خود برقرار کند؛ در هنگام اوج هيجان هاي عاطفي خود را آرام تر کند؛ ديگران را بهتر درک کرده و با آن ها بهتر ارتباط برقرار کند؛ و ايجاد روابط دوستانه محکم تر براي او آسان تر است. متخصصان بر اهميت بهره هوش هيجاني و نقش آن در کمک به کودکان براي افزايش سطح اعتماد به نفس و مسووليت پذيري و نهايتا تبديل شدن به بزرگسالاني که بتوانند با مهارت با ديگر افراد جامعه ارتباط برقرار کنند تاکيد مي کنند. شما چگونه مي توانيد به کودک خود کمک کنيد تا بهره هوش عاطفي اش افزايش پيدا کند؟ تکنيک هايي وجود دارند که "هدايت عاطفي" ناميده مي شوند و در واقع يک دستورالعمل گام به گام است که شما مي توانيد با استفاده از آن به کودک خود آموزش دهيد که احساساتش را تجزيه و تحليل کرده و در هنگام برخورد با مشکلات روحي و عاطفي آن ها را مديريت کند. يک تکنيک در اينجا شرح داده شده است.

 

با توجه و ابراز احساسات به حرف هاي او گوش بدهيد
هنگامي که کودک از احساسات خودش براي شما مي گويد با دقت به حرف هاي او گوش بدهيد سپس همه آن چه را با شما در ميان گذاشته است مجددا برايش بازگو کنيد. مثلا اگر فکر مي کنيد که بواسطه اين که شما زمان زيادي را به مراقبت از نوزاد جديد خود اختصاص مي دهيد کودک شما احساس مي کند ترک و رها شده است همين مطلب را با او در ميان گذاشته و بپرسيد که آيا واقعا چنين احساسي دارد؟ در صورتي که پاسخ او مثبت بود مي توانيد بگوييد: «درسته. مامان بايد وقت زيادي براي کوچولو مي گذاشت». آن گاه مثال هايي از زندگي خودتان را براي او بگوييد تا به او نشان دهيد که حرف هاي او را مي فهميد. به او بگوييد که زماني که برادر يا خواهرتان با پدرتان به شهر بازي مي رفتند و شما نمي توانستيد برويد چه احساسي داشتيد؛ بگوييد که مادر يا پدرتان چگونه به شما کمک مي کردند تا احساس بهتري پيدا کنيد. اين کار موجب مي شود کودک شما بفهمد که همه افراد اين گونه احساسات را تجربه مي کنند و نهايتا هم از اين مرحله عبور مي کنند.

 

به کودک خود کمک کنيد تا احساسات خود را نامگذاري کند

دامنه لغات کودک شما ضعيف بوده و درک او نيز از علت و معلول ها بسيار ابتدايي و اوليه است؛ در نتيجه او براي تشريح احساسات خودش با مشکل مواجه مي شود. شما مي توانيد به او کمک کنيد تا نام هايي را براي احساسات مختلف خودش انتخاب کند و در نتيجه يک لغتنامه براي احساساتش ايجاد کند. اگر او به خاطر اين که نمي تواند به پارک برود احساس نااميدي يا ناکامي مي کند شما مي توانيد بگوييد: «احساس مي کني ناراحت هستي؟». هم چنين مي توانيد به او کمک کنيد تا بفهمد که داشتن احساسات متضاد يا متعارض پيرامون يک چيز طبيعي است. مثلا او مي تواند در هفته اولي که به مهدکودک مي رود هم هيجان زده باشد و هم کمي بترسد. اگر به نظر مي رسد که کودک شما بدون دليل مشخصي ناراحت يا آشفته است سعي کنيد به اتفاقات اخير فکر کنيد و علت احتمالي مشکل او را پيدا کنيد. آيا اخيرا خانه خود را عوض کرده ايد؟ آيا شما و همسرتان در حضور کودک دعوا کرده ايد؟ اگر مطمئن نيستيد که عامل ناراحتي او چيست هنگام بازي کردن حرکات او را نگاه کرده و به حرف هايي که مي زند گوش دهيد. اگر او در هنگام بازي با عروسک هايش عروسک مادر را مرتب در حال داد و بيداد کردن بازي مي دهد مطمئنا مي توانيد بفهميد که علت ناراحتي او چيست!

 

احساسات کودک خود را با ارزش شمرده و آن ها را تائيد کنيد

هنگامي که کودک شما نمي تواند پازل را کامل کند و در نتيجه عصباني مي شود و کج خلقي مي کند به جاي اينکه به او بگوييد: «دليلي وجود ندارد که اينقدر ناراحت باشي» بهتر است تصديق کنيد که واکنش او کاملا طبيعي است. بگوييد: «وقتي آدم نمي تونه پازل را کامل کنه واقعا حوصله اش سر مي ره. مگه نه؟». اگر به او بگوييد که واکنش هايش بيمورد يا بيش از حد هستند او احساس مي کند که گويي بايد جلوي بروز احساسات خودش را بگيرد.

 

کج خلقي ها و بد اخلاقي هاي او را به يک ابزار آموزشي مفيد تبديل کنيد

اگر کودک شما پس از اين که مي فهمد بايد توسط دندانپزشک معاينه شود، ناراحت و آشفته مي شود با آماده شدن براي ويزيت دکتر به او کمک کنيد تا کنترل خودش را به دست بياورد. درباره اين که چرا از معاينه توسط دندانپزشک مي ترسد، اين که انتظار دارد يا پيش بيني مي کند که در زمان معاينه چه اتفاقاتي بيفتد و اينکه چرا او بايد توسط دندانپزشک معاينه شود با او صحبت کنيد. درباره زماني که مي خواسته ايد با گروه سرود روي صحنه برويد و سرود بخوانيد و ترسيده بوديد يا زماني که مي خواستيد يک کار جديد را شروع کنيد و از آن مي ترسيديد و يکي از دوستان تان به شما کمک کرد تا احساس بهتري پيدا کرده و ترس خود را کنار بگذاريد با او صحبت کنيد. صحبت هاي عاطفي و صحبت کردن پيرامون احساسات براي کودکان(همانند بزرگسالان) بسيار مفيد است.

 

از مشکلات عاطفي براي آموزش نحوه حل مشکلات استفاده کنيد

هنگامي که کودک با شما يا يک بچه ديگر مشکل پيدا مي کند محدوديت هاي او را به وضوح برايش توضيح دهيد سپس او را به سمت پيدا کردن راه حل مناسب راهنمايي کنيد. مثلا شما مي توانيد بگوييد: «مي دانم از اين که خواهرت ساختماني را که با آجرهاي اسباب بازي ساخته بود خراب کرد عصباني هستي. اما نبايد او را بزني. پس وقتي عصباني مي شوي چه کار ديگري مي تواني بکني؟». اگر کودک شما ايده اي در مورد راه حل مناسب ندارد چند گزينه در اختيار او قرار دهيد. متخصصين در زمينه مديريت عصبانيت، توصيه مي کنند که در چنين شرايطي به کودک خود بگوييد اول شکم، آرواره و مُچ دست هايش را چک کند و ببيند که آيا آن ها سالم هستند، سپس يک نفس عميق بکشد تا عصبانيت را از بدن خود بيرون کند و هم چنين احساس بهتري از به دست آوردن مجدد کنترل خودش پيدا کند. آنگاه به کودک خود کمک کنيد تا با صداي بلند و محکم درباره عصبانيتش حرف بزند؛ او مي تواند با يک جمله شبيه به اين حرفش را آغاز کند: «وقتي داد مي زني من عصباني مي شوم». کودکان بايد بدانند که عصباني شدن طبيعي است اما فقط تا جايي که به ديگران به اين خاطر آزار و آسيب نرسانند.

 

با حفظ آرامش خودتان يک الگوي مناسب براي کودک باشيد

هم چنين شما مي خواهيد بدانيد که در برابر ابراز احساسات کودک خودتان چگونه واکنش نشان مي دهيد. بسيار مهم است که در زمان عصبانيت جملات و حرف هاي نامناسب، تند و زننده به کار نبريد. بهتر است به جاي گفتن اين که«تو من رو ديوونه مي کني» بگوييد: «وقتي اين کار را مي کني من عصباني مي شوم»؛ در اين صورت کودک شما مي فهمد که مشکل به رفتار او بر مي گردد نه به خود او. از انتقاد بيش از حد خودداري کنيد زيرا موجب مي شود که کودک اعتماد به نفس خود را از دست بدهد. بيشتر و پيشتر از هر چيز ديگر سعي کنيد احساسات خودتان را نيز در نظر بگيريد. برخي از والدين احساسات منفي خودشان را در نظر نمي گيرند تا شايد بتوانند ناراحتي يا مشکلات کودکشان را کاهش دهند. اما پنهان کردن احساسات واقعي خودتان تنها موجب گيج شدن کودک مي شود. مثلا در صورتي که به کودک بگوييد که ناراحت هستيد اما رفتار نامناسبي از خودتان بروز ندهيد به کودک نشان داده ايد که مي توان شديدترين احساسات را نيز به خوبي سرکوب کرد.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)