یگانهیگانه، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

یگانه عزیزم

جريان خراب شدن ماشين

1391/4/4 18:34
نویسنده : مامان یگانه
787 بازدید
اشتراک گذاری

٢٣خرداد كه از مهموني برميگشتيم ماشين يكدفعه خاموش شدو...niniweblog.com

 

اون روزي كه از مهموني برميگشتيم گفتم كه ماشين خراب شد. حالا باز خوبه موقع برگشتن بود. نميدونم چي شد كه يكدفعه درحالي كه ماشن روشن بود و حركت ميكرد، چراغها خاموش شدن و كارنميكردن هرچي هم گاز دادم سرعت ماشين كمتر ميشدو شروع  به پت پت كرد، حالا كجا وسط ميدان؛ سريع كشيدم كنار باهمون سرعتي كه براش مونده بود، گفتم شايد گازش تموم شده تازدم روي حالت بنزين خاموش شد و اومدم كه دوباره استارت بزنم اصلا استارت نخورد يعني برق نميرسيد، كاپوت رو زدم بالا و يك كم با سيمها بازي كردم فايده اي نداشت. حالا كجا روي پل وسط ميدان تازه به جز من ومامانمو يگانه 3نفر ديگه هم باهامون بودن  خجالتزنگ زدم باباجون كه چيكار كنم؟؟؟ گفت الان ميام. در اين مدت هم يگانه خانم بيكار نبودن كه .. همش ميخواست راه بره  اونم بدون اينكه دستشو بگيريمniniweblog.com(اوضاعي بود)  باباجون 20 دقيقه اي با پيك موتوري خودشو رسوند اما اساسي خراب شده بود و اون آقاهه زنگ زد به يك تعميركار كه اي كاش زنگ نميزد. باباجون هم يك تاكسي گرفت و من ويگانه هم رفتيم خونه ي ماماني اينا. حدود 9:30 رسيديم.بابايي هم تا موقع اومد و دايي جون كه ديد داره دير وقت ميشه زنگ زد پيتزايي. چند باري هم به باباجون زنگ زدم  و ميگفت تا چند دقيقه ديگه ميام. اما خبري نميشد.منتظر

 من هم به شدت سرم درد گرفته بود. داشتم ميمردم.کلافهشايد از كم خوابي يود آخه چند روزي بود كه صبح زود بيدار ميشدم وشبهام دير ميخوابيدم و ظهرهام فرصت خواب نميشد، كارهامم زياد شده بود. استامينوفن هم خوردم اما اثري نداشت. اصولا من سردرد نميشدم. يگانه جون هم ميگفت ماماني اوف شده (قربونش برم كه بلبل زبوني شده براي خودشniniweblog.com) حدود 12باباجون اومد و شام خورديم و از اون جايي كه ماشين درست نشده بود دايي جون ما رو رسوند خونمون. من سريع رفتم خوابيدم .

چون حالم خوب نبود همسر عزيزم به من نگفت كه جه بلايي سر ماشين اومده اما صبح يك كمشو گفت . باتريش خالي كرده (چون آقاهه زياد وارد نبوده و 2ساعتي كه روي ماشين كار ميكرده چراغها براش روشن بوده) و يك شب تا صبح بايد زير شارژ ميموند البته فرداش معلوم شد كه ديگه شارژ فايده اي نداره و بايد يك باتري ديگه بخريم. خوب حالا بريم سراغ چراغها كه سوخته بود همش، ضبط هم كه كار نميكرد و دينام هم خراب بود( البته من اينها رو كم كم فهميدم توي اين يكي دو هفته، براي اينكه يكدفعه ناراحت نشم همسرم  مرحله به مرحله برام ميگفت) كلا معلوم نبود چه اتفاقي افتاده خودمم كه سرم اونجوري درد گرفته بود، حالا بازم خدا رو شكر كه هرچي بود به خير گذشت و هممون سالم بوديم.

 niniweblog.com

ظهر 4شنبه هم كه باباجون اومد خونه گفت مداركهاي ماشين نيست چند وقتي هم هست كه كارت سوختمون نيستniniweblog.com(نه اينكه فكر كنين گمش كرديم ها ابدا ! پيداش نميكنيم )اگرم گم شده خودش گم شده ماكه گمش نكرديم.نیشخند

فقط كم مونده بود كه بريم ببينيم خود ماشين هم نيست . اما خدارو شكر صبح 5شنبه همسرم اس زد كه مدارك توي ماشين بابام اينا جامونده (اون شبي كه دايي جون ما رو رسونده بود خونمون)

niniweblog.com

جريان ماشين هم اينطوري بود كه دينامش خراب بوده و براي همين برق به ماشين نرسيده بود. آقاهه چون زياد روي ماشين كار كرده باتريش خالي كرده بود و باتري ماشين خودشو كه ميزاره روي ماشين ما كه روشن كنه چپه ميذاره كه چراغها همه ميسوزن(باباجون هم برعكس من زياد اعتراضي نميكنه خيلي ملايم و آروم فقط به آقاهه ميگه و در نهايت هم پولشو ميده و هيچ خسارتي هم ازش نميگيرهافسوس) و ضبط هم سالمه مثل اينكه فيوزش سوخته فقط نفهميدم اين وسط جريان خراب شدن گازش چي بود.  

به هر حال كه الان ماشين درست شده  فقط چند روزي وقت باباجون رو گرفت.

براي كارت سوخت هم اقدام كرديم كه يكي ديگه بگيريم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

نسترن(یک عاشقانه آرام)
4 تیر 91 18:32
آره درست میگین.البته اونا هم بنده خداها آدمای بدی نیستنا چیزی ته قلبشون نیست...ولی خب دیگه بعضی وقتا از بعضی کاراشون ناراحت میشم.
بهرحال مرسی از راهنماییتون.


خواهش ميكنم
نسترن(یک عاشقانه آرام)
4 تیر 91 19:02
چرا باز نشد آخه تازه گذاشتم اون پستو.بعدا دوباره امتحان کنید باز میشه.
ممنونم از اینکه سر میزنید.یگانه گلو ببوسین


باشه ممنونم
مامان پریسا
4 تیر 91 19:22
سلام ممنون که سر زدید.
ایشالله که مشکلی نباشه.
با تبادل لینک موافقی؟


باعث افتخاره
الهه مامان روشا جون
6 تیر 91 1:54
روشا جون در مسابقه ني ني خانه دار شركت كرده دوست داشتين راي بدين .اين هم نشاني اش: http://sheklak_mohammad.niniweblog.com/post931.php
مامان تسنیم
6 تیر 91 11:20
سلام شکر خدا که بخیر گذشت برو خصوصی
مامان پریسا
6 تیر 91 11:29
شما هم با افتخار لینک شدید
ني ني شكلك
6 تیر 91 12:44
سلام مامان يگانه نازنين عكس گل دختر شما در پست ني ني خانه دار به نمايش گذاشته شده است . شما مي توانيد هم اكنون تبليغات خود را آغاز كنيد.اميد وارم برنده شويد. با تشكر
نسترن(یک عاشقانه آرام)
6 تیر 91 13:27
مرسی خانومی
من کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم شناسی میخونم


باباجان توكه همش توي نتي درس بخون ديگه
ني ني شكلك
6 تیر 91 18:42
مامان يگانه عزيز زمان تا پايان مسابقه هنوز باقي است نظر دهندگان نا محدود. آرا متعلق به يگانه جون بستگي به تبليغات خود شما دارد. موفق باشيد عزيزم
مامانی درسا
7 تیر 91 0:51
الهی قربون اون دستاش که نحود فرنگی تمیز میکنه ...... این نخود فرنگی رو نباید خورد باید فقط نگاشون کر....... وبعد جریان این ماشینه عجب بساطی بوده ها ...... بوس بوس


مرسي ماماني كه بهمون سر ميزنين
الهه مامان روشا جون
7 تیر 91 12:35
سلام مامانی روشا هم شرکت کرده من به دو نفر رای دادم الان به یگانه جونم رای میدم که سه نفرم کامل بشه.شما هم به روشا رای بده.باشه؟


باشه ماماني مرسي
sanam
7 تیر 91 13:35
سلام کلی ناراحت شدم چه اتفاقای عجیبی افتاده سرتون سلامت ایشالله که دیگه پیش نمیاد................ به هیچ کس
راستی یگانه جونو ببوسید از طرفم


ممنون
sanam
7 تیر 91 13:39
به یگانه رای دادم


ممنون عزيزم خيلي لطف كردي
مامان امیرعلی
7 تیر 91 14:53
من 3 تا رایمو دادم.نمیتونم دیگه رای بدم.شرمنده.
برو خصوصی



اشكالي نداره ماماني
مامان امیر علی
7 تیر 91 20:07
دقت کردی بچه هامون فقط چند روز با هم اختلاف سنی دارن


آره چون يكي از چيزهايي كه همون اول نظرمو جلب ميكنه سنه
الهه مامان یسنا
8 تیر 91 0:25
سلام خاله من قبلا رأی دادم به یگانه جونم


ممنون ماماني
مامان امیر علی
8 تیر 91 12:44
منم لینکت کردم عزیزم


ممنون
الهه مامان روشا جون
8 تیر 91 22:39
عزیزم من به یگانه جون رای دادم.شما هم به روشا رای بده مرسی.


باشه ماماني من هنوز راي ندادم
الهه مامان روشا جون
9 تیر 91 2:40
سلام مامانی لطفا همین الان تو نی نی گپ درخواست دوستیمو تایید کن.مرسی
خانم معلم
9 تیر 91 12:05
سلام
خیلی دخملیت شیرینه
اگه مایلی باهم تبادل لینک داشته باشیم برام کامنت بذار


ممنون با كمال ميل عزيزم
مریم--------❤
9 تیر 91 17:04
سلام عزیزم
اول بگم فکرک نم همشهری هستیم؟شماه م بوشهری هستین؟
شما درخواست رمز کردید چون با هم دوست نبودیم گفتم دوست شیم بعد براتون رمز و بدم
و این که شما نظری به من درباره ی اینکه به دخترم رای بدید نداده بودید که من تایید نکرده باشم

خوشحال میشم که با هم تبادل لینک کنیم حالا رمز و هم براتون خصوصی دادم


نه عزيزم همشهري كه نيستيم ممنون باعث افتخاره
مامان مهراد
10 تیر 91 7:34
ایشالله هیچ وقت دیگه هیچ مشکلی براتون پیش نیاد


ممنون
مامان ملینا
10 تیر 91 8:48
با سلام با نزدیک شدن به ماه مبارک رمضان در صورت تمایل جهت شرکت در ختم قرآن به این آدرس مراجعه نمایید. www.melinah.niniweblog.com
مامان فرنيا
10 تیر 91 9:07
سلام خيلي ناراحت شدم و اسه اين اتفاقات ناگهاني ولي يادمه دقيقا همين اتفاق واسه عموي من چندسال پيش رخ داد دقيقا وسط ميدان و خاموش شدن ماشين و بعد هم كمك يك ناوارد و ....
بهرحال خوشحالم كه به خير گذشت
دست اين دختر طلا درد نكنه عجب كمي ميكنه ماشالله خانمي شده واسه خودش


ممنون