یگانهیگانه، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

یگانه عزیزم

باز هم كلي ماجرا

1391/6/28 16:40
نویسنده : مامان یگانه
647 بازدید
اشتراک گذاری

اينقدر سرم شلوغ شده كه درست وحسابي نميرسم بيام و از اتفاقات و كارات برات بنويسم نازنينم. هر دفعه با يك فرصت كم و كلي حرف و ماجرا ..

niniweblog.com

اول اينكه روزت مبارك عزيزم. به قول خودت دوست دارم عزيزم(دستاتم باز ميكني و مياي بغلم ميكني و بوسم ميكني)niniweblog.com

به همه دوست جونا و دخترهاي خوشگل و ناز و دوست داشتني روزشونو تبريك ميگم.

niniweblog.com

 از همه ي دوست جونا و خاله هاي عزيز عذرخواهي ميكنم به همتونم سر ميزنم.

2_3روزي يك كم يگانه جونم حال نداره و گاهي تب ميكنه و .. شايد از دندوناته عزيزم ديگه 4تا نيشهات در اومدن. الان كه خوابوندمت 2بار بيدار شدي و دوباره اومدم برات داستان گفتم. هر وقت بيدار ميشي اگه بخواي دوباره بخوابي بايد داستان رو برات بگم هروقتم ازت ميپرسم داستان چي رو بگم ميگي:منگول و حبه ي انگور!

دايي جون هم كه رفت تهران براي ارشد....niniweblog.comآش پشت پاشم من جمعه درست كردم..niniweblog.com

تولد يگانه و از پووشك گرفتنش،ارشد هم قبول شدمniniweblog.com كه چندروزي مجبور شدم برم دنبال كارهاي فارغ التحصيليم براي مدرك كارشناسيم. تدريس هم قراره يك ماهي داشته باشم. عروسي دوستمم بود ويك روز هم رفتيم خونش براي تزيينات جهيزيه اش و يك روزم رفتيم خونش مهموني(كه يگانه كلي شربازي در آوردniniweblog.com)احتمالا هفته ي اول مهر هم برم مسافرت.

باباجون هم كه صبح ميره و اكثرا نهار نمياد و تاشب هم كلاس داره...niniweblog.com

همه ي اينها با يك كم تنبلي كه مخلوط بشه حالا فكر كنين من كي ميرسيدم بيام و آپ كنم؟

niniweblog.com

اينقدر شيرين زبون شدي ديروز صبح تا بيدارشدي اومدي توي هال و گفتي بابايي گفتم بابايي رفته نون بخره رفتي تو آشپزخونه و گفتي چايي درست كنيمniniweblog.com گفتم: بابايي چايي رو گذاشته. وقتي هم بابايي اومد گفتي: عسل بيريم بخوريم و به بابايي هم گفتي چايي نبات بيار. موقع رفتنم به بابايي گفتي: دوست دارم عزيزم.niniweblog.com بابايي هم مجبور شد دوباره برگرده و يك بوس آبدارت كنه شيرين زبون.

گاهي خودتو لوس ميكني و ميگي پاي تو بشينم(يعني بياي و روي پاي من بشيني)

5شهريور توي ماشين بوديمniniweblog.com كه تو طبق معمول سرو دستهات از پنجره بيرون بود (و من بايد مثل هميشه تكرار ميكردم كه اگه سرو دستات بيرون باشه ماشينه از كنارمون رد بشه و بخوره به دستات دستهات اوف ميشه و.. و تو قبول ميكردي و دستهاتو مياوردي تو اما چند ثانيه بعد دوباره تكرار ميشد ومن دوباره بايد توضيح ميدادم) نميدونم چي ديدي كه برگشتي و گفتي ايول ا.. ايول ايول!!!!!! niniweblog.comمنو بابايي همينجوري مونديم كه تو اين كلمه رو از كجا ياد گرفتي؟؟!!niniweblog.com گاهي يك كلمه يا جمله يا.. رو كه ميشنوي چند روز بعد تكرار ميكني و يادآوري ميشه. احتمالا اين كلمه رو هم چند روز قبل شنيده بودي حالا از كي و كجا نميدونيم!

اول هر سوره اي رو هم كه برات خوندم تقريبا ياد گرفتي :حمد، دعاي فرج، قدر،كوثر. من همين جوري موقع خواب گاهي كه از داستان گفتن خسته ميشدم ازت ميپرسيدم برات قرآن بخونم يا لالايي و گاهي كه برات قرآن ميخوندم تو ياد گرفتي و من بعدا ديدم كه داري براي خودت ميخوني.

ديگه خوندنتم راه افتاده اولش خيلي سخت بود اصلا بيخيال شدم. گفتم الكيه و.. مامان رادمان عزيز كه يك كم برام توضيح داد اميدوار شدم. الان حدود 12تا كلمه اي رو بلدي بخوني. البته هرروز نميرسم باهات كار كنم براي همين يك كم طول ميكشه عزيزم. ولي خودت خيي دوست داري و علاقمندي و ميگي كارت بازي.

چند روز پيش بن بن بن مقدماتي رو برات باز كردم كه تو يكدفعه همه كارتها رو بيرون ريختي و يكي يكي اسمهاشونو گفتي و من و بابايي فقط به هم نگاه كرديم وخنديديم و... البته خوب مال 1سال به بالا بود و ديگه براي تو افت كلاس داشت كه نتوني اسمهاشونو بگي!!

باورم نميشه گاهي كه تو همون يگانه كوچولوي 2سال پيشي كه اينقدر بزرگ شدي.

niniweblog.com

5شنبه شب 9شهريور هم برات تولد گرفتيم بلاخره بعد از كلي ... خيلي خوب بود وخوش گدشت عكساتو توي يك پست ديگه ميذارم. از اون روز هم هرروز، چند دفعه بايد فيلمشو برات پخش كنم. و ميگي شمعو برام بذار. 

تازه گاهي وقتها كه ميخواي اتفاقي رو تعريف كني يا.. ميگي يگانه بزرگ شده براش تولد گرفتيم، هروقت جيش داشتي به ماماني بگو ميريم دستشور اونوقت ماماني ميشوره...

اينو گفتم كه بدوني حسابي ديگه خانم شديniniweblog.com عروسكم از 7شهريور جدي شروع كرديم به از پوشك گرفتنت و ديگه ماي بيبي نشدي. اولش يك كم سخت بود اما خدارو شكر من يكي كه طاقت آوردم آخه برام كار سختي بود. حالا يك پست كامل هم راجع به اين موضوع اختصاص ميدم ان شاا..

niniweblog.com

گاهي هم ميري سراغ كمد و تا ميتوني روي هم لباس ميپوشي از ما هم كمك ميگيري توي پوشيدن نميدونم ميخواي ركورد بزني؟؟وقتي ازت ميپرسم سردته؟niniweblog.comميگي آره سرده؟ نميدونم پس زمستون ميخواي چيكار كني؟؟!niniweblog.com

شنبه باخاله جون فاطمه(دختر داييم) رفتيه بوديم بيرون كه زحمت كشيد و خجالتمون داد و براي تولدت يك لباس خوشگل گرفت.niniweblog.comدست خاله جون درد نكنه!

niniweblog.com

اما گاهي هم كارهايي ميكني كه نميدونم بايد چيكاركنمniniweblog.com مثلا ديروز داريم ميريم بيرون برداشتي تفنگ60سانتي رو انداختي گردنت و يك عروسك بزرگ هم توي كيف من داري ميذاري كه جا نميشه و مخواي زيپشم ببندي اگه كل محتويات كيفمم خالي ميكردم و عروسكتم پودر ميكرديم باز هم جا نميشد؛ حالا اصرار ميكني به من كه بزار كيفت و اون لطفا گفتنت منو كشته..niniweblog.com

يا شنبه شب از خونه ي ماماني ميخوايم برگرديم يك جعبه ي بزرگ برداشتي و هرچي اسباب بازي اونجا داشتي بار زدي هرچي توي كيفم گذاشتي و هرچي توي جعبه و هرچي هم تونستي توي دستت گرفتي و ميگي بريم خوب من اين همه رو كجا بيارم با خودم باز دوباره برگردونم خونه ي ماماني؟  دنبال منم راه افتادي كه مبادا چيزي از محتويات كيفم رو در بيارم و جا بذارم با يك فيلمي يكي يكي اينا رو در مياوردم و يك گوشه اي قايم ميكردم . اما جعبه رو كه نميشد كاري كرد.niniweblog.com اين همه از پله ها آورديم پايين دوباره كه اومديم خونه ي ماماني برديم بالا تازه من جعبه و.. رو كه دستم گرفتم شما درخواست بغل شدن هم داريد. niniweblog.comخوب شد ماماني بيرون بود و همون جا كه از ماشين پياده شديم سررسيد و به دادم رسيد و گرنه بايد دوباره برميگشتم و بقيه وسايل رو مياوردم بالا.

ديروزم كه توپتو باخودت آوردي بيرون و گمش كردي.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

مامان پریسا
28 شهریور 91 18:17
سلام خانمی.
کلی تبریک
اول برای روز دختر
دوم برای قبولی در ارشد
خوب حق داری که نتونی بای نت.


ممنون
مامان پریسا
28 شهریور 91 18:19
خب دختر ها هنرشون در شیرین زبونیشونه.
افرین به یگانه خانم گل.


چي بگم؟!
الهه مامان یسنا
28 شهریور 91 23:54
سلام اول از همه ارشد قبول شدنت مبارک .ایشالاه که همینطوری بری بالا و بالاتر
یگانه ماشالاه خیلی با نمک شده کاراش. اسفند یادت نره واسش
در مورد مشاور بهزیستی پرسیده بودی بله عزیزم شما هم میتونی سوال بپرسی این هم آدرسشه. اول باید عضو بشی و بعد مراحل دیگه رو واست توضیح داده. موفق باشی
http://moshaver.behzisti.ir/


ممنون لطف كردين خاله جوني
فهیمه
29 شهریور 91 0:46
سلام
اولا چه عجب
بعدم مبارک باشه ارشدو پوشک گیری و ...
یه بعدم دیگه هم که چرا جواب خصوصیه منو ندادی؟؟
میخوای بری مسافرت ؟خوش به حالتون


سلام
ممنون
ها خصوصي؟ الان نگاه ميكنم
یک عاشقانه آرام
29 شهریور 91 9:36
سلام.نه ولی چون لیسانس سراسری بودم و فوق آزاد باید این واحدو بگذرونم!



چه بد!!
مامان تسنيم
29 شهریور 91 11:19
سلام ماماني خيلي کم پيدايي...!!!!
ابته با توضيحاتي که دادين حق داشتين...
يگانه جونم روزت مبارک دخمل نازم...
بهت تبريک ميگم که ديگه پوشک نميپوشي....آفرين


ممنون عزيزم
الهه مامان روشا جون
30 شهریور 91 2:15
سلام خانومی مبارک باشه ارشد قبول شدی.ایشالا به سلامتی . چه رشته ای هست؟
با بچه چه قدر سخته ولی.
امیدوارم پروژه پوشک گرفتن یگانه جون با موفقیت به اتمام برسه و از تجربیاتت برای ما هم بگی.
راستی من بن بن بن مقدماتی رو خریدم .به درد میخوره؟مثل تراشه های الماسه؟
یگانه جونم رو بوسه بارون کن.

سلام ممنون
بن بن بن براي يگانهكه دير بود وزياد فايده اي به نظرم نداشت.اما تراشه يك لول بالاتره وبدون عكسه هركدومش يكجور خوبه
خاله نفیسه
31 شهریور 91 19:58
سلام
پس عکس کو؟! خیلی نامردی من عکس می خوام؟!
ارشدتم خیلی خیلی تبریک
اگه تدریسم داشتی من بیکارم پیش یگانه جون باشم
از طرف من ببوسش


سلام باشه بابا ميذارم
ممنون عزيزمفعلا كه يكشنبه ها 2جا بهم كلاس دادن شانسو ميبيني نميدونم چيكار كنم


زهرا از نی نی وبلاگ213
1 مهر 91 8:29
سلام عزیزم
روز دختر بر یگانه عزیزم مبارک
قبولی ارشد مبارک
پس دیگه دست به کار شو و یه نی نی خوشکل برا یگانه جون بیار دیگه
احتمالا بخاطر دندونش باشه این بی حالی.
مسافرت هم بهت خوش بگذره عزیزم


سلام ممنون
شك دارم هنوز توي كميسيون تصميم گيري روي ميزه


زهرا از نی نی وبلاگ213
1 مهر 91 8:32
راجع به سوالاتت :
آره عزیزم من همه مطالبو مینویسم تو یه دفترچه کوچیک بعد یه روز میام تو وبلاگ سریع تایپ میکنم . اینطوری وقتم گرفته نمیشه. عکسها هم تو یه فایل جدا هر روز حجمشو پایین میارم و یه بارگی بعد از تایپ مطالبم آپلود میکنم و اوکی میزنم همین


آفرين خانمي
sanam
6 مهر 91 17:33
سلام خشگل خانوم میلاد نور مبارک باشه برات
روز دختر هم
خام معلم قبولی ارشدتم مبارک


ممنون عزيزم
مامان محمد طاها
8 مهر 91 0:21
سلام گلم خوبید.دختر نازتون خوبه؟ممنون که به کلبه ما سر زدید.قبولی تون مبارک باشه.اگه موافق بودید تبادل لینک کنیم


سلام ممنون باعث افتخاره اما چرا آدرستونو اشتباه نوشتين؟؟
زهرا از نی نی وبلاگ213
8 مهر 91 16:49
" منم بهت آفرین میگم"
احوالتون چطوره؟ پست پاییزی نداریدما بیاییم بخونیم؟


ممنون
پست پاييزي؟؟؟
مامانی درسا
11 مهر 91 3:14
سلام به یگانه گلی و مامانی ..... دلمون واستون یه ریزه شده بود خوشحالم دوباره دیدنتون اومدم


ممنونم منم خوشحالم خانمي
سپیده
15 مهر 91 15:02
سلام. وبلاگ "کودک من" پستی را به عنوان "شیرین ترین لحظه زندگی من" گذاشته. خوشحال می شم در صورت تمایل شما هم شرکت کنید. www.koodakeman91.niniweblog.com
سپیده
15 مهر 91 18:26
سلام. وبلاگ "کودک من" پستی را به عنوان "شیرین ترین لحظه زندگی من" گذاشته. خوشحال می شم در صورت تمایل شما هم شرکت کنید. www.koodakeman91.niniweblog.com
مامان محمد طاها
16 مهر 91 8:04
سلام.خوبید؟گل دختر خوبه؟خدا حفظش کنه.به ما سر بزنید


سلام ممنون به چشم
سپیده
20 مهر 91 23:18
www.koodakeman91.niniweblog.com


من كه آدرستو داشتم سپيده جون!!
مامان محمد طاها
22 مهر 91 13:34
سلام عزیزم.خوبید/دختر ناز ما خوبه؟ممنون که اومدید.به امید خوندن مطلب جدید اومدم.خبری نبود مامان جون


سلام مممنون خواهش ميكنم ان شاا.. ميزارم مطلب يك كم سرم شلوغه
مامان پریسا
22 مهر 91 22:52
کجایی خانمی؟؟؟؟؟؟؟؟


همين دورو برها
فهیمه مامان سینا
2 آبان 91 9:29
وایی ما اومدیم مشهد و برگشتیم...شرمنده خصوصیایو تازه دیدمانشاالله دفعه بعد

اشكال نداره ماماني دفعه بعد زودتر هماهنگ كنيم
یاسمن
29 آذر 91 12:12
سلام عزیزم خوبی مهربونم خوش اومدی به وبلاگم خوشحال میشم لینکم کنی و منم با افتخار لینکت میکنم تا همیشه بهت سر بزنم عزیزم


خوشحال شدم با افتخار لينكتون كردم